تاریخ سرزمین ایران
 

پورسینا کیمیای روزگار - بانو هما ارژنگی

 

 

                                                        پورسینا کیمیای روزگار 

ای کهن ملک جهان ایران من                                   

 دیر پای جاودان ایران من

مهد دانش پروران روزگار                                          

سرزمین سروران نامدار

ای وطن گنجینه‌ی پر گوهرم                                   

بحر توفان خیز و گو هر پرورم

رای آن دارم کز آن گنج جمیل                                

گوهری رخشان برآرم  بی‌بدیل

تا چو ماهی بینمش در آسمان                               

بر نشسته در میان اختران

نور باران بر سریر افتخار                                        

پورسینا کیمیای روزگار

حسن او هر چند آرم بر زبان                                 

خود یکی از صد نیاید در بیان

او شفابخش تن و اندیشه بود                               

کیمیاکاری محبت پیشه بود

از برای دردهای بی‌نشان                                    

حکم جانداروی قانونش روان

شاعر و دانای تشریح بدن                                   

در نجوم و هندسه استاد فن

آشنا بر دانش بحث و جدل                                 

علم او گسترده تا اوج زحل

شد مهیا از نگارین خامه‌اش                               

گنج پر باری چو دانشنامه اش

گوییا در چشم مرد نکته‌دان                                

بود پیدا رمز و راز این جهان

پور سینا حکمت آموز سپند                               

چون شد از علم ارسطو بهره‌مند

حکمت مشا را بنیان نهاد                               

مردمان را راه و رسمی تازه داد

از تلاش بی‌امانش دسترنج                                

هم پدید آمد شفایی همچو گنج

لیکن این آغاز یک پرواز بود                                 

پر گشودن تا سرای راز بود

حکمت مشرق چو او بنیان نهاد                       

در به روی ساحتی دیگر گشاد

عالمی نادیده برانسان نمود                             

رمز انوار الهی را گشود

از غروب تیره و غمگین خاک                             

تا فروغ مشرق و انوار پاک

از اسارتهای نفس ناتوان                                 

تا جهان روشن افلاکیان

رمزها یک یک گشادی از نهفت                        

وان همه ناگفته‌ها را باز گفت

نفس را با گوهر جان یار کرد                           

راه سیر معنوی هموار کرد

اینک ای گنجینه‌ی پر گوهرم                          

خاک سینا خیز و دانش پرورم

تا بمانی در زمانه جاودان                              

می‌سپارم در رهت جان و روان

مهر تو آغشته با ایمان من                            

تا ابد پاینده باش ایران من

با کسب اجازه از استاد گرانقدر دکتر شروین وکیلی

با کسب اجازه از استاد گرانقدر دکتر شروین وکیلی 

چکیده ای دلنشین و زیبا از کتاب داریوش دادگر جهت ترغیب جوانان این سرزمین برای مطالعه و آگاهی بیشتر از تاریخ ایران عزیز

 به صورت پی دی اف در  پیوندها گذاشته ایم 

استفاده از روش پی دو پوشه در ساخت بناهای پاسارگاد

 
استفاده از روش پی دو پوشه در ساخت بناهای پاسارگاد
 

مهندسان هخامنشی دو هزار و 500 سال پیش برای جلوگیری از ریزش سازه‌های مجموعه پاسارگاد كه در منطقه زلزله خیر ساخته شده‌اند، از روش ابتكاری در پی به صورت «پی دو پوشه» استفاده كرده‌اند كه امروز در ساخت پی نیروگاه‌های هسته‌ای و سازه‌های حساس به كار گرفته می‌شود. روش پی دو پوشه، تكنیكی در مهندسی سازه و زلزله است كه كارشناسان قبل از ساخت سازه، از دو پی روی هم استفاده می‌كنند. پی اول به صورت ثابت است و پی دوم روی پی اول ساخته شده و دارای قابلیت ارتعاش است. استفاده از این روش باعث می‌شود كه مقاومت سازه‌ها تا بیش از هفت ریشتر بالا برود و در هنگام زلزله  با حركت سازه‌ها در قسمت پی، ضربه زلزله گرفته شود و سازه آسیب نبیند. از این روش هم اكنون در ساخت سازه‌های حساس در كشور‌های زلزله خیر از جمله ژاپن استفاده می شود.

«عبدالعظیم شاه‌كرمی»، متخصص سازه و ژئو‌تكنیك و مسئول بررسی‌های مهندسی پاسارگاد، در مورد استفاده از روش پی دو پوشه گفت: «بررسی‌ها روی سازه‌های پاسارگاد نشان می‌دهد كه مهندسان هخامنشی دو هزار و پانصد سال پیش در زیر سازه‌های این مجموعه دو پی می‌ساخته‌اند تا بتوانند ضربه های ناشی از زلزله و لغزش را بگیرند و سازه‌ها در هنگام زلزله در این منطقه زلزله خیز آسیبی نبینند.»

وی با اشاره به اینكه استفاده از این روش ابتكاری كه هم اكنون آخرین تكنیك مقاوم‌سازی سازه‌ها است در دو هزار و پانصد سال پیش نشان دهنده شناخت كامل مهندسی سازه و اقلیم است، گفت: زیر سازه های مجموعه پاسارگاد دو پی وجود دارد. پی اول از جنس سنگ و ملات ساروج است و پی دوم كه روی سطح كاملا صاف پی اول جای گرفته تنها از جنس سنگ ساخته شده و می‌تواند روی پی ثابت اول ارتعاش پیدا كند.»

بررسی‌های انجام شده در سازه‌های پاسارگاد به خصوص تل‌تخت و زندان سكندر یا آرامگاه كمبوجیه نشان می‌دهد كه مهندسان هخامنشی علاوه بر استفاده از پی دو پوش با توجه به سست بودن خاك منطقه و سنگینی سازه‌ها، پی این مجموعه را در عمق زیاد و سطح گسترده‌ تری ساخته‌اند.

شاه كرمی در مورد علت استفاده از این تكنیك گفت: «ایجاد پی‌سازه‌های این مجموعه در عمق زیاد  و گستردگی بیشتر نسبت به سطح سازه‌ها مانع اختلاف نشست و جلوگیری از ترك خوردگی و فرسایش سازه‌ها می‌شود.» به گفته شاه‌ كرمی با توجه به استفاده از روش پی دو پوشه، گسترده سازی و پی عمیق در این مجموعه مهندسان هخامنشی دو مشكل اختلاف نشست و زلزله در این منطقه را حل كرده‌اند.

محوطه باستانی پاسارگاد نخستین پایتخت دولت هخامنشیان است كه دو هزار و پانصد سال پیش به دستور كوروش هخامنشی ساخته شده است. در این مجموعه كه در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده است آثاری نظیر مقبره كوروش، كاخ بارعام، كاخ اختصاصی و مجموعه‌های دیگر وجود دارد. پاسارگاد در استان فارس جای گرفته است.

 

********************************************

برگرفته از وبلاگ :

http://atousahakhamaneshi.mihanblog.com

دختر کوروش ،دختر کوروش ، دختر کوروش

داستانهای کوتاه تاریخی ، بانو یاسمین آتشی

هوکَرپ و برانوش دو پهلوان با شرافت

http://lh4.ggpht.com/_xiwq12oMmGI/R78gx0vJwiI/AAAAAAAAAA0/uwWjZwX4g4Q/Rostam2.JPG


خورشید می درخشید هوکَرپ (پهلوان ملی ایرانیان) زرهی طلایی بر تن داشت ، سوار بر اسب سیاه اش که پوست اش می درخشید و ستاره باران بود . مردم شهر ، پهلوان پر آوازه شهر خویش را می ستودند . او می رفت تا با برانوش ، قهرمان رومی که تراژان (قیصر روم) ، برای مبارزه با او فرستاده بود ، در سوریه امروزی (مرز ایران و روم) بجنگد . تراژان نابکار ، قبلا به افسران خود گفته بود دلاور ایرانی نباید زنده از میدان نبرد بیرون رود . کمانداران رومی آماده اشاره تراژان برای کشتن پهلوان ایرانی بودند . رزم پهلوان ایران و قهرمان ملی رومیان در گرفت و خیلی زود برانوش از اسب بر خاک افتاد با اینکه هوکرپ می توانست به راحتی برانوش را بکشد اما روی برگردانید و آهسته رو به سوی ایران حرکت کرد . برانوش شگفت زده از اینکه سردار ایرانی از کشتن او گذشته است رویش را به سوی سپاه روم نمود و دید کمان داران ، پهلوان ایرانی هوکرپ را نشانه گرفته اند و دست تراژان در حال بالا رفتن است .

برانوش متوجه شد تا ثانیه هایی دیگر پهلوان نجیب و با شرافت ایران غرق در خون خواهد شد . به سرعت به طرف اسب هوکرپ دوید و با یک شیرجه به پشت اسب پرید ... پیکانهایی که در گوشه کنار اسب بر زمین فرود می آمدند به هوکرپ فهماند که باید از میدان نبرد به سرعت دور شوند ، خیلی زود وارد برجهای نگهبانی ایرانیان شدند سربازان دور آنها را گرفتند ...
در پشت برانوش دهها پیکان زهرآگین فرو رفته و او قبل از ورود به خاک ایران جان خویش را از دست داده بود .
برانوش همچون هوکرپ ، نمونه یک پهلوان با شرافت بود . انسانی مانند هزاران انسان دیگری که قربانی خواسته های پلید تراژان شده بودند ... اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : (آدمهای بی مایه ، همگان را ابزار رسیدن به خواسته های خویش می سازند) . هوکرپ پیکان خون آلودی را که بر گردن برانوش فرود آمده بود را بیرون کشید و در کنار پیکانهای دیگرش گذاشت . همان روز برانوش را به رسم پهلوانان ایرانی با احترام بسیار به خاک سپردند .
از آن پس جنگهای بسیاری بین دو امپراتوری ایران و روم در گرفت ...
چندی بعد قیصر روم تراژان در سال ۱۱۷ میلادی توسط هوکرپ کشته شد ، در گلوی تراژان همان تیری بود که پیشتر گلوی برانوش را شکافته بود ...
همسر برانوش پس از مرگ تراژان ، نام پسر خردسال برانوش ، را از "آگوستوس" به نام پهلوان ایرانی هوکرپ تغییر داد ...

هوکَرپ : واژه ای پهلوی به معنای خوش اندام


یاسمین آتشی

داستان های کوتاه تاریخی: هوکَرپ و برانوش دو پهلوان با شرافت (yasamin-atashi.blogspot.com)

 

 

تختِ جمشید (پارسه) - سرودهٔ بانو هما ارژنگی

تختِ جمشید (پارسه) - سرودهٔ بانو هما ارژنگی

 

ای تختِ سرفراز که سرسوده ای به ناز

بر سینهء ستبر وشکیبای کوهسار،

ای قصه گوی پیر که بنهفته ای به دل

صد ها نشان ز شوکتِ دیرین به یادگار،

 ای جشنگاهِ مهر که تا آسمان به پاست

شاهینِ بخت و فرِ همای تو پایدار،

بنگر چگونه با همه جان و هستی ام

بر خاکِ پاکِ پر گهرت بوسه می زنم

چون پیچکی ، به گردِ بلندای هر ستون

تاری ز مهرِ سینه بی تاب می تنم !  

   

***

ای یادگارِ اوج و شکوهِ گذشته ها،

ای شاهکارِ دانش و فرهنگِ دیر پا،

آن دور های دور،

آن روز ها که سینهء خونینِ این زمین،

در چنگِ خشم و پنجه بیداد می شکست،

دروازه ات که درگه مهر است و سروری،

چون روزنی به بارگهِ داد و یاوری،

بر روی مردمان،

از هر تبار و کیش، با هر زبان و رنگ،

باز و گشاده بود

وان تختگاهِ جم،

آن جا که برگزیدهء مردان روزگار

از هر نژاد و دین، با مهر و همدلی

دور از دروغ و کین،

بر داد گر شهنشهِ یاری گرِ زمین

می خواند آفرین،

چونان نگین به بامِ هنر ایستاده بود.

ای تختِ جم نشان،        

هر سو که رو کنم،

گنجینه ای ز دانش و فرآیدم به پیش

گویی که هورمزد،

خاکِ تو را ز کانِ هنر آفریده است

شاهینِ شیر پیکرِ بنشسته بر فراز،

فرخ نشانه ای ز شکوه و توانگری ست

در هر ستونِ بر شده بر پهنه سپهر،

پیدا تلاش و دانشِ مردانِ گوهری ست

وان نقش های مانده ز دوران به یادگار،

زیبا نمادِ رامش و پیمان و یاوری ست

ای بارگاهِ مهر و هنر، ای شکسته پر،

با آن که دشمنانه به کین ات گداختند،

وز پیکرِ ستبرِ تو ویرانه ساختند،

با آنکه در شکستِ تو بس تیغ آختند،

چون گوهری به گنجِ هنر شاهواره ای

درِآسمانِ کشورِ جم ماه پاره ای

 ******

 

شاهنشهانِ تو،

آن رهروانِ راستی و مهر و مردمی،

آنان که با یگانه دانا ، اهورمزد

در هر زمانه یار ترین یار بوده اند،

بر این نگاره های ماندنی و سنگ های سخت،

با خامه امید،

زیبا ترین سرودِ* جهان را سروده اند.

باشد که این سرود، خروشنده همچو رود،

بر دشتِ خشک و تشنه میهن روان شود

باشد که طفلِ گمشدهء شادی و امید

با خنده و ترانه آزادگی به لب،

شادان در آید از ره و این خاکِ غمزده،

جانی دوباره یابد و ایران جوان شود.

 

**سرود: داریوش شاه گوید   این کشورِ پارس که اهورامزدایم به من سپرد، زیبا و نیک مردم است.

باشد که اهورامزدا ان را از خشکسالی و دروغ و دشمن  بپایاد.

من این را به نماز خواسته ام.

و....

خدای بزرگ است اهورا مزدا که این زمین را آفرید، که آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید.

 

 ایدون باد          هما ارژنگی      چهاردهم شهریور هزار و سیسد و نود و هفت

قصیده تخت جمشید  از استاد شهریار  

تخت جم ای سرای سراینده داستان

 ای یادگار شوکت ایران باستان

جام جهان نمایی و دستان سرای

جم آیینه گذشته و آینده جهان

از عهد حشمت و عظمت یاد می دهی

ای مهد داریوش کبیر عظیم الشأن

بس دست اقتدار که بودت در آستین

بس سر به افتخار که سودت بر آستان

وقتا که آفتاب جهان تاب معرفت

از طرف بام قصر تو می شد جهان ستان

جوشنده آبه و خروشنده بادها

تازنده تو گشت و تو پاینده همچنان

آتش زدت سکندر و هر خشتی از تو شد

آیینه سکندر آتش به دودمان

گردون نشان معدلت از میان نبرد

ای بارگاه حشمت تو معدلت نشان

تاریخ ما به آتش کین و حسد بسوخت

تاریخ را به سوز درون باز کن دهان

وز آتش بیان دل هر سنگ آب کن

ای قصه گوی سنگ دل آتشین بیان

بودی و دیدی آنهمه که ز بخت واژگون

هشتند پای بر سر تاج کیان کیان

طوفان نوح دیدی و غوغای رستخیز

از ترکتاز رومی و تازی و ترکمان

پستی گرای گشتی چندی و چون کنی

که این بار ننگ بود به دوش تو بس گران

مانا که دیده دوخته می خواستی ز شرم

آری فضیحت آنهمه دیدن نمی توان

امروز آن هوان و سرافکندگی گذشت

سر از زمین برآر و برآور بر آسمان

هین روز پهلوانی و گردنکشی ست هین

هان روزگار شاه جهان پهلوی است هان

شاه جهانستان که به گوشش سروش غیب

گفتا به تخت جم شو و میراث خود ستان

فرمود شه به کاوش اطلال تخت جم

آن سان که گفته بود سروشش به گوش جان

بس گنج زاد خاک و هم اینک دو گنجه یی ست

سنگین چو فرقدان فلک زاده توامان

چون دو صدف بهر یک دوسکه و دو لوح

از سیم و زر که چون گهرش هشته در میان

بر سکه هاست نقش دو غرنده گاو و شیر

یعنی که رمز کوشش و پیروزی ام بخوان

بر لوحه ها نگاشته میخی بدین مفاد

خطی به دلفروزی سرمشق کهکشان

((من شاه داریوشم و فرزند ویشتاسب

خورشید خاوران و شهنشاه آریان))

((اقلیم من ز قاب و دانوب رفته تا حبش

وز مرز سبتها شده تا بوم هندوان))

((آهو مزد کشور پهناور مرا

خواهد ز مکر اهرمنان بود پاسبان))

گویند خاک پارس کو چنین ودیعتی

از درگه نهفته به بر داشت همچو جان

کس بر فراز مسند جم تا کنون نیافت

شایسته هدیت این گنج شایگان

گویی به هوش بود که از چشم ذوالقرن

چون چشمه حیات به ظلمت شود نهان

یا خود به سیل فتنه ترک و عرب نبود

آن قدرتی که بسترد این نقش جاودان

آری امانت است ونشایدش جز امین

ناموس کشور است و نبایدش جز امان

شاها چنین به سیرت دارا و جم به چم

پرچم چنان به جیش و حشم تا حبش بران

کورش بزرگ در منابع تاریخی

 

١- در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی که به خط و زبان پارسی باستان نگاشته شده‌اند، نام كورش بزرگ به صورت  «کورو» یا «کوروش» و در صیغهٔ مضافٌ‌الیه «کورائوش» آمده است.

٢- در نسخهٔ عیلامی اين سنگ‌نبشته‌ها، نام كورش به شكل «کوراش» ذكر شده است.

٣- در متون اکدی نيز  «کورِش» نوشته شده‌است.

٤- نام كورش در تورات به صورت «کورُش» و «کورِش» ضبط شده  است.

٥-به  كورش در زبان یونانی  «کورُس» می‌گفته‌اند که همین نام با اندکی اختلاف در اروپا «سایروس» یا «سیروس» خوانده می‌شود و البته اين نام گذاري از سده هاي پيش در ميان ايرانيان نيز متداول بوده است.

 ٦- از مورخان سده‌های اسلامی، ابوالفرج بن عبری در کتاب «مختصر الدول» نام «کورُش» را ذكر كرده است.

٧- ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» نام كورش شاه را «کورُش» نوشته است.

٨- مسعودی در «مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر» «کورُس» را به كاربرده است.

٩- طبری در «تاریخ الرسل و الملوک»  نام

«کِیرُش» را براي كورش بزرگ ذكر كرده است.

١٠- ابن اثیر در «الکامل فی التاریخ» نيز نام «کِیرُش» را به كار برده است.

١١- حمزه اصفهانی در «تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا» ، نام كورش بزرگ را به شكل«کوروش» نوشته‌ است.

 

١٢- مسعودی نام  «کورش»

را نوشته است.

١٣- ابن خلدون، نيز نام كورش بزرگ را به شكل «کورش» ثبت و ضبط كرده است.

١٤- در برخي تفسیرهای قرآن نيز به تاسی از عهد عتیق، نام كورش بزرگ، به صورت «کورِش» ضبط شده است.

 ١٥- از "سمعانی"، نيز شعري عربی به نقل از یک شاعر ایرانی، در تاريخ ثبت شده است:

" و بیت المقدس المعمور بیت  ورثناه عن المتقدمینا

بناه کورش البانی المعالی

بامر الله خیر الآمرینا "

 

پاينده ايران

 

�بزرگ‌مردی که در بلندترین جایگاه ادب ایران زمین ایستاده است �

زرتشت نماد اندیشه نیک،  کوروش نماد کردار نیک ،  فردوسی نماد گفتار نیک

 

میرجلال‌الدین کزازی در آیین رونمایی از سه کتاب جدیدش با عنوان‌های �فرزند ایران�، �پدر ایران� و �وخشور ایران� گفت: پیوندی میان این سه کتاب وجود دارد و اساس داستان، آگاهانه بر سه بنیاد نهاده شده است. زرتشت نماد اندیشه نیک، کوروش نماد کردار نیک و فردوسی نماد گفتار نیک است و افسانه‌های بسیاری با این آبشخورها پیوند خورده است.

علی عبداللهی، مترجم زبان آلمانی و منتقد اضافه کرد:  بزرگان بسیاری داریم که باید درباره آنها رمان تاریخی نوشته شود. خلق اثر درباره مشاهیر از کارهایی است که باید خیلی زودتر از اینها انجام می گرفت، زیرا امروز نسل جوان بیش از هر زمانی نیاز دارند با این آثار آشنا شوند. 

نوشتن کتاب‌های تاریخی مشکلات بسیاری دارد متن‌های تاریخی بیشتر با زبان قدیمی نوشته شده و در اغلب موارد برای خواننده طاقت فرساست. کسی که در مقام نویسنده است، برای نوشتن این آثار در یک دوراهی قرار می گیرد که کدام بخش رمان است و کدام بخش تاریخ؛ به دلیل این‌که تاریخ بر رخداد و رمان بر تخیل و پندار استوار است  و نویسنده در این میان چاره‌ای ندارد جز این‌که رخداد را انتخاب کند. 

استاد کزازی در این رمان‌ها سعی کرده است از تاریخ فاصله نگیرد. در این کتاب‌ها هم تاریخ، هم نثر و هم نظم در نظر گرفته شده است. نثر آنها سرشار از ضرباهنگ است. در سراسر این کتاب تلاش می شود ترکیبات تازه به مخاطبان آموخته شود. این نوشته ها به ما می آموزد که بتوانیم پارسی‌تر بنویسیم و کلمات بیهوده را حذف کنیم. در این سه گانه خواننده مبهوت زبان آهنگین و قافیه‌های درونی می شود. 

 

مترجم کتاب �مفهوم زمان� اثر هایدگر انتخاب شخصیت‌ها را برای کتاب‌ها بسیار مرتبط میدان:  انتخاب فردوسی، کوروش و زرتشت بسیار هوشمندانه بوده است. اینها سه ضلع مثلثی هستند که شاکله ایران را تشکیل می دهند. کوروش نخستین امپراطور بزرگ ایران بوده، زرتشت انگاره‌های دینی ما را شکل داده است و فردوسی برسازنده زبانی است که ما به آن صحبت می کنیم. همه ایرانیان از آبشخور فکری این‌ها بهره مند می‌شوند. 

اهمیت این اشخاص حتی از مرزهای ایران فراتر رفته است و فقط قلم توانمند استاد کزازی به خوبی توانسته از عهده شخصیت پردازی برآید و از دام تفسیر فردی رهایی یابد. در عین حال تاریخ و داستان پا به پای هم پیش می‌روند. زبان این آثار باستان گرایانه است.

دکتر کزازی، به آنچه سبب شد این سه گانه نگارش شود اشاره کرد:

من هر آنچه نوشتم برآمده از نیاز بوده که چاره گردانید خامه در دست بگیرم و بنویسم. من اگر فراخ به کار خویش بنگرم، آگاهانه و به خواست نمی‌نویسم. من هنگامی که آغازیدم به نوشتن تنها پیرنگی از داستان در ذهن داشتم. همه نوشته‌های من این گونه است که در آغاز نمی‌دانم چه می‌خواهم بنویسم. زمانی که آغاز کردم آن نوشته خود راه را به من می‌نماید.

این اثر بر پایه سه شالوده و �بُخت� (رستگاری) است. این واژه پهلوی رستگاری را شامل اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک می‌داند. این نکته نغز در پیوند با سه داستان در نهاد من جوشید و روان شد.

 پندارینه در فرزند ایران کارکردی گسترده‌تر دارد زیرا درباره فردوسی اندک می‌دانیم . آنچه می دانیم گفته‌های پراکنده است که در جای جای شاهنامه دیده می شود. بسیاری از رخدادها در �پدر ایران� پایه ورانه است. پایه وری در آنجا گسترده و بخش پندارینه کم دامنه تر می‌شود. آنچه این دو را از هم جدا می کند، این است تاریخ در �پدر ایران� گسترده تر است.

نوشته‌هایی که از زرتشت در دست داریم ولی پیشینه آنها افسانه آمیز است. زرتشت چهره‌ای است نیمه تاریخی – نیمه نمادین و بخش نیمه نمادین آن به بخش تاریخی چیرگی یافته  و آنچه از بخش تاریخی است از گات‌هاست.

 

سخن دیگر این است اگر آن سه‌گانه را به کنار بنهم و بخواهم زندگانی را بنویسم این شیوه نگارش را نمی‌توانم چون زبان با داستان سازگار نخواهد بود. زبانی را که در این سه داستان به کار گرفتم اگر با کارهای دیگر بسنجید خواهید دید این کتاب‌ها با سایر کارهای من یکی نیست. 

 

 

فردوسی بزرگمرد و بزرگوار و سخنان اندیشمندان در مورد این فرزند عالیقدر ایران زمین 2

 

هویت ملی و نوزایی فرهنگی در شاهنامه

تمامي مؤلفه هاي چهارگانه هويت ملي، اعم از دين، زبان، تاريخ و اساطير، در شاهنامه مورد توجه قرار گرفته است. ازآنجايي كه هويت ملي برخاسته از دو منشا سياسي و فرهنگي است، مي توان دين و تاريخ را منشا سياسي و زبان و اساطير را منشا فرهنگي هويت ملي دانست كه توجه فردوسي در شاهنامه، عموماً بر وجه فرهنگي هويت ملي است. اگرچه نمي توان تعامل ديرينه دين، تاريخ و اسطوره را كتمان كرد، اهتمام فردوسي در شاهنامه به وجه فرهنگيِ هويت ملي، به جهت تاثيرگذاري بيشتر آن در انسجام ملي و نوزايي فرهنگي در عصر غربت و سلطه بيگانگان، آشكارتر است.

در اين ميان، شايد دليل عمده تلاش و سعي وافر فردوسي در شاهنامه در دفاع و صيانت از حريم زبان فارسي ـ كه اساس وجه فرهنگي هويت ملي است ـ اين بوده كه با توجه به طبيعت فرهنگ ايراني كه نه تنها در برابر فرهنگ بيگانه منفعل نمي شود، بلكه با حوصله و تدبير آن را در خود هضم مي كند، اين رسالت خطير را به عهده زبان فارسي واگذار نمايد. به همين دليل، سعي او در شاهنامه پيشگيري از به حاشيه رانده شدنِ زبان فارسي و عربي مآب شدن آن بوده است. همچنين، با احياي زبان فارسي و كاركرد آن در دو حوزه آفرينش ادبي و زيبايي شناسي و نيز حوزه توليد مفاهيم مشترك ملي، درواقع تكثرگرايي زباني را در عصر ساماني كه دوره نوزايي فرهنگي است، جامه عمل مي پوشاند. او با اين عمل، بين هويت ملي و نوزايي فرهنگي، پيوند هميشگي و جاودانه برقرار مي كند.

#حسین_منصوریان_سرخگریه

 

**********************************

 

 

ارزش هاي شاهنامه

 

حدود يازده قرن پيش مردي پا به عرصه هستي گذاشت كه سترگ نامه ي نامور او از معدود آثار ارزشمند مكتوب بشر است. شاهنامه ي فردوسي به مثابه ي سند و هويت ملي ايرانيان از جهات مختلف حائز اهميت است :

 

اثري ملي با ابعادي جهاني :

اين اثر را مي توان برتر از آثاري چون ايلياد و اديسه ي هومر و آثار ويكتورهوگو و... دانست.

 

ارزش ملي :

شاهنامه حامل آداب و آيين كهن ايرانيان است كه از جهان بيني تا شيوه هاي جنگ و لشكر كشي و ارزش هاي متعالي اخلاقي و اجتماعي را دربر دارد.

 

ارزش هاي ادبي :

شاهنامه يكي از گنجينه هاي با ارزش لغت و قواعد دستور زبان فارسي است. دربر دارنده ي آرايه هاي نغز و توصيفات جذاب است ،علاوه بر اين نونه ي عالي حماسه است.

 

ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي :

شاهنامه دربر دارنده ي ارزش هاي متعالي اخلاقي و اجتماعي اعم از پند و اندرز و نصايح و موعظه و حكمت است.

اما ارزش شخصيت خود فردوسي اگر از اثر ماندگارش بيشتر نباشد ، كمتر نيست.شاهنامه تجلي روح ملي ايران است. اما نبايد تصور كرد كه همه ي ارزش و اهمييت شاهنامه تنها به علت موضوع آن يعني حماسه ي ملي است. بلكه بايد دانست وسعت خيال فردوسي و عمق انديشه هاي او و قدرت او در هنر شاعري و ... او را از بزرگ ترين شاعران كرده است.  چنين شخصيت برجسته اي در خانواده اي دهقان زاده و در قرني كه علم و ادب در حال نضج بود تكوين يافت. در قرن چهارم مراكز مهمي ادبي در ايران ايجاد شد. غير از بخارا كه مهم ترين مركز ادبي ايران در قرن چهارم بود ، مراكز مهم ديگري هم تا اواسط قرن پنجم مانند زرنج سيستان و غزنين و گرگان و نيشابور و ري و سمرقند براي ادب فارسي وجود داشت.  در عين حال فرهنگ و هويت و ادب ايراني از دو جهت مورد تهاجم بود؛ از يك طرف ترك تازي هاي غزنويان كه نژادي غير ايراني بودند و سلطه ي ظالمانه ي خلافت عباسي از طرف ديگر. كه دو دسته از آزاد مردان ايراني را به مقابله با آن ها واداشت. عده اي به نيروي شمشير به جان دشمن افتادند و عده اي با فكر و انديشه. كساني از اهل دانش و انديشه هم با بحث هاي فلسفي و كلامي در سست كردن بنيان هاي خلافت عباسي مي كوشيدند ، برتري حكيم فردوسي و امتياز او بر ساير گويندگان و انديشه و روان در اين بود كه مؤثر ترين و ماندگار ترين سلاح را برگزيده بود. او غمخوار ايران و سخنگوي همه ايرانيان بود.

***********************************

 

فردوسی، شاهنامه خود را به یک کاخ عظیم تعبیر کرده است که هیچ طوفان و باد و بارانی نمی‌تواند آن را خراب کند. مثال زنده آن این است که مردم از اسامی اسطوره‌های ذکر شده در شاهنامه مانند رستم، سهراب، اسفندیار، تهمینه، دارا، اسکندر، فریدون و منوچهر برای کودکان خود استفاده می‌کنند.

شاهکار فردوسی، شاهنامه است. فردوسی در یک شعر خود دلیل تصنیف شاهنامه را علاقه به داستان‌های قدیمی و داستان‌های قهرمانان عنوان کرده است. فردوسی همچنین در اشعارش بیان کرده است که دوست دارم با این خواندن این داستان‌ها نام من زنده باشد.

فردوسی از شاعران دوران غزنوی بود. این دوره،  دوره شعر فارسی نامیده می‌شود. در دربار غزنوی چهارصد شاعر بودند؛ اما هیچ کس به اندازه خالق شاهنامه به شهرت و عظمت نرسید. برای سرودن شاهنامه دو روایت به نظر می‌رسد؛ یکی اینکه در حدود سال 370 فردوسی بدون خواسته کسی به خاطر نیروی درونی و خواست قلبی خود سرودن شاهنامه را آغاز کرد. خود فردوسی گفته است که :

 بسی رنج بردم در این سال سی

 عجم زنده کردم بدین پارسی.

 

در روایت دوم گفته می‌شود که فردوسی به پیشنهاد دوستان به دربار محمود غزنوی رسیده و شاهنامه را در مدح آن سروده است، در حالیکه قبل از دیدار سلطان شاه محمود غزنوی، فردوسی شاهنامه را سروده بود، بنابراین اینکه گفته می‌شود فردوسی به خاطر محمود غزنوی شاهنامه را سروده، غلط است.

هر کشوری را به نماد آن کشور و شخصت‌های مشهورش می شناسند و ایران و زبان فارسی را بافردوسی بزرگ شاعر و حماسه سرای بزرگ ایرانی می‌شناسند. در حقیقت بدون مطالعه فردوسی هیچگاه نمی‌توان ایران را شناخت.

زبان فارسی مرهون شاهنامه فردوسی است. بیش از هزار و... سال از سرودن شاهنامه می‌گذرد و این میراث گران‌بها همچنان سالم و دست نخورده مورد استفاده است .

*********************************

 

 

خرد چیست – خردمند کیست

 

خرد با هوش و استعداد و چیزهایی دیگر از این نوع که در کتب روان شناسی از آن نام برده می شود فرق دارد و یک نیروی ذاتی است که می تواند دارنده اش را به عالی ترین درجات برساند.

عقل و خرد در نامه باستان بر همه چیز ترجیح داده شده و حکمت عملی که روش مملکت داری است در این کتاب زیاد نوشته و شرح داده شده است.

پیشرفت ها و پسرفت ها، غم ها و شادی ها، راحتی زندگی یا ناراحتی آن، همه و همه از بود و نبود خرد است. شخص خردمند چون برنامه زندگی بسیار مرتب و منظمی دارد همیشه در حال تکامل است پس مسئله ترقی با وجود خرد حل شده و غم و ناراحتی نیز محلی از اعراب ندارد.

بدو نیک بر ما همی بگذرد – نباشد دژم هر که دارد خرد

 

فردوسی برای تعریف خرد و اینکه مدیر خردمند چه ویژگی هایی دارد، می نویسد:

 

نخستین نشان خرد آن بود – که از بد همه ساله ترسان بود

هر آنکس که دارد روانش خرد – سر مایه کارها بنگرد

ستون خرد داد و بخشایش است – در بخشش او را چو آرایش است

هر آنکس که دارد روانش خرد – به چشم خرد کارها بنگرد

خردمند باید که باشد دبیر – همان بردبار و سخن یادگیر

شکیبا و با دانش و راستگوی – وفادار و پاکیزه و تازه روی

مگرد ایچ گونه به گرد بدی – به نیکی گرایی اگر بخردی

بزرگی و افزونی و راستی – همی گیرد از خوی بد کاستی

هر آنکس که او شاد شد از خرد – جهان را به کردار بد نسپرد

که ما را فزونی خرد داد و شرم – جوانمردی و داد و آواز نرم

ز شادی که فرجام او غم بود – خردمند را آرزوی کم بود

روان در سخن گفتن آژیر کن – کمان کن خرد را سخن تیر کن

چو فر و خرد دارد و دین و بخت – سزاوار تاج است و زیبای تخت

**

مدیر خردمند اندیشه سازنده ای دارد که به کمک آن مسیر زندگی را روشن و با انتخاب های بهتر راه ترقی را در پیش می گیرد و نداشتن خرد یعنی بی توجهی به واقعیت امور و بررسی نکردن اوضاع و احوال و تصمیم گیری های مضحک و یا دردآور که در بسیاری اوقات شاهد آنیم.

هر آنکس که جانش ندارد خرد – کم و بیشی کارها ننگرد

کسی کو خرد را ندارد ز پیش – دلش گردد از کرده خویش ریش

 

و سرانجام اینکه:

 

کنون گر شوی آگه از روزگار – روان و خرد بادت آموزگار

 

#احمد_رنجبر

*****************************

 

« ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏» ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺍﺩﺑﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥاست

 

 ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﯽﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ، ‌ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﺗﺮ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻨﺠﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﭼﻪ ﭘﺎﯾﻪ ﺑﺎ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻭ ‏« ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏» ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ . ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺑﺮﻣﯽﺍﻧﮕﯿﺰﺩ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ‏« ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏» ﻭ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺭﺍﺳﺘﯿﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ . ﺑﺎ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﺩﺑﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺪﯾﺪ ﺁﻭﺭﺩﻩ؛ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻓﺘﺮﻫﺎﯼ ﺷﻌﺮ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﺎﻓﻆ ، ﺳﻌﺪﯼ ، ﺧﯿﺎﻡ ، ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭ ﺧﺎﻗﺎﻧﯽ ﻭ ﺩﻩﻫﺎ ﺳﺨﻦﻭﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺭﺍ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻨﺠﺶ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯿﻢ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﻭﺩﻩﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ . ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ‏« ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏» ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﺷﺖ ﻭ ﻧﻬﺎﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﮔﻮﻫﺮﯾﻦ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﯿﺎﺑﯿﻢ . ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ، ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ‏« ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏» ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺍﺩﺑﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ .

ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺩﺭ ﺳﭙﯿﺪﻩﺩﻡ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﺁﻭﺭﺩ ﻭ ‏« ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏» ﺍﯼ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺳﺮﻭﺩ ، ﻫﯿﭻﯾﮏ ﺍﺯ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﺎﯾﻪ ﻭ ﻣﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩﺍﻧﺪ ، ﻧﻤﯽﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ، ﺍﮔﺮ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﺎ ﮔﺮﺩ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺷﯿﻮﺍﯼ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺳﺨﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ، ﻣﺪﯾﻮﻥ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻭ ‏« ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏» ﻫﺴﺘﯿﻢ . ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ ﻋﯿﺐ ﻭ ﻧﻘﺺ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﮑﻮﻩ ﻭ ﺷﮕﺮﻓﯽ ‏« ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏» ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ .

 ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ‏ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﺗﺮﯾﻦ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩﯼ ﺍﺩﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﯿﻢ . ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺳﻮﯼ ، ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ . ﺁﻥ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﭘﺪﯾﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺩﺭ ﮔﺮﻭ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ، ﺑﺮﺳﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺑﺎﻓﺘﻪﺍﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ، ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻤﯽﺑﻮﺩ ، ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺍﺩﺑﯽ ﻭ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺳﺮﻭﺩ .

 

#میر_جلال_کزازی

********************************

 

 

شاهنامه، شاهکاری است که فردوسی بزرگ  با نگاشتن آن نه تنها زبان پارسی را قوام و ثبات بخشید و یک زبان ملی را تثبیت کرد، بلکه چارچوب یک دستگاه فکری و نوع نگرش به جهان و هستی را هم بر پایه اعتقادات بومی و مردمی دوران خود ارایه و پایه های ایرانیت موجود را تقویت کرد.

شاهنامه، دستاورد ارزشمند مردمان ایران زمین در قرون سوم و چهارم هجری برای احیای ارزشهای ملی، مبارزات و پاسداری از سرزمین پدران خویش در برابر بیگانگان و متجاوزان بوده است.

 

**********************

 

 

فردوسی فرهنگ ایرانی را جاودانه کرد

 

 فردوسی:

 

 «بزرگ‌مردی که در بلندترین جایگاه ادب ایران زمین ایستاده است »

بیگمان زیباترین هارا درباره سُرایش «شاهنامه» را خود فردوسی گفته اند،

 

«بناهای آبـاد گــردد خـراب

زبــاران و از تــابش آفتاب

 

 پی‌افکندم از نظم کاخـی بلنــد

که از باد و باران نیابد گزند

 

 بسی رنج بردم در این سال سی

 عجم زنده کردم بدین پارسی

 

 نمیرم ازین پس که من زنده‌ام

که تخم سخن را پراکنده‌ام»

 

فردوسی، استاد بی‌همتای سرایش و ادب پارسی و بزرگ‌ترین رزمی سرای جهان است. او با تنها شاهکارش شاهنامه  خود نه تنها زبان  و فرهنگ پارسی را زنده کرد و در یک سخن همه تبار ایرانی را جاودانگی بخشیده و خود بر آن‌چه انجام می‌داد وبه بزرگی آن، آگاه بوده است.

فردوسی می‌دانست با زنده نگه‌داشتن زبان ویژه یک کشور ، براستی آن مردم را زندگی و جاودانگی بخشیده است. بزرگداشت  بسیار از سوی هرمندان و استادان نیز از فردوسی نشان‌دهنده آگاهی از ارزش  کار اوست.

شاهنامه گنجینه خرد و دانایی‌ است و سراسر آن پندآموزی، جوانمردی، دانش اندوزی و درستکاری آزادی، گردن فرازی و رام نشدن در برابر کژاندیشی ویژگی پهلوانان شاهنامه دیده می‌شود.

 فردوسی در جای جای شاهنامه مردم را به خداپرستی فرامیخواند و آن‌را نشانه خردمندی می‌داند.

 

#رضا_فرید_زاده

*************************

 

مهر و دوستی در شاهنامه

 

شاهنامه کتابی درباره جنگ و دشمنی نیست بلکه شاهکاری تعلیمی است، تعلیم عشق و دوستی و مهرورزی و صلح.

به نظر می رسد دوستی و آشتی جویی مهم ترین فضیلت اخلاقی در شاهنامه است.

مهر و دوستی و عشق از نظر فردوسی تنها به ظاهر مادی و شکل ظاهری تعلق نمی گیرد بلکه باید برای هنر و ارزش های انسانی و متعالی عشق ورزید.

 

برو مهربانم نه بر روی و موی

به سوی هنر گشتمش مهرجوی

 

حتی در مقوله عشق و مهر خردورزی فردوسی را نیز می توان دید. به نظر او اگر دوستی و محبت و مهر از ناحیه خرد و بر پایه دانش ایجاد شده باشد ارزشمندتر است.

 

مرا پهلوانی نیای تو داد

دلم را خرد مهر و رای تو داد

 

به همین جهت مهر را مربوط به دل نمی داند، بلکه همه درون و باطن انسان را جایگاه محبت و مهر به شمار می آورد.

 

من او را بسان یکی بنده ام

به مهرش روان و دل آگنده ام

 

از آموزه های مهم فردوسی جایگزینی دوستی به جای دشمنی است. او حتی دوستی را بالاتر از برادری دانسته و همه را از دشمنی برحذر می دارد.

 

ورایدون که دشمن شود دوستدار

تو بر بوستان تخم نیکی بکار

 

از اصول مهم دوستی در نگاه فردوسی پایداری و ثبات است و این امر را باعث ماندگاری دوستی می داند. او بخش ارزشمندی از شاهنامه را به وفاداری اختصاص داده و وفاداری از فضایل اخلاقی کلیدی این کتاب عظیم است.

 

مبادا که گردی تو پیمان شکن

که خاک است پیمان شکن را کفن

 

او برای حفظ دوستی به راستی تکیه دارد و راست کرداری را جوانمردی می داند.

 

همی مردمی باید و راستی

ز کژی بود کمی و کاستی

از این پس مرا جای پیکار نیست

به از راستی در جهان کار نیست

 

از مطالعه شاهنامه به وضوح می توان دریافت که فردوسی گرایش به مهرورزی و دوستی  را در تمام ابیاتش مطرح کرده و به فضایلی که در حوزه فردی و اجتماعی به بار می آورد، اشاره کرده و بارها به این مطلب که دوستی با بدگوهران جز شکست نتیجه ای ندارد پرداخته است.

 

بترس از بد مردم بد نهان

که بر بدنهان، تنگ گردد جهان

 

دوستی و صلح برای فردوسی چنان اهمیت دارد که گفته اند: "شاهنامه نوعی پیام فلسفی دارد: داد و صلح را غایت واقعی مفهوم حکومت می داند. حتی اولین حکومت در دنیای شاهنامه نوعی داور و میانجی است برای تامین داد و صلح" (زرین کوب)

 

در بیان توجه فردوسی به مقوله دوستی شاید اشاره به این موضوع کافی باشد که شاهنامه زاییده دوستی است، چرا که همصحبتی و درخواست یک دوست باعث سرایش این مثنوی سراسر مهر  شده است:

 

به شهرم یکی مهربان دوست بود

تو گفتی که با من به یک پوست بود

مرا گفت خوب آمد این رای تو

به نیکی گراید همی پای تو

گشاده زبان و جوانیت هست

سخن گفتن پهلوانیت هست

تو این نامه خسروان بازگوی

بدین جوی نزد مهان آبروی

چو آورد این نامه نزدیک من

برافروخت این جان تاریک من.

 

برداشتی از مقاله تعلیم دوستی در شاهنامه نوشته دکتر علی اکبر افراسیاب پور

 

************************

 

 

فردوسی همه ایران است و شاهنامه همه زبان پارسی

 

افسوس که هم ایران و هم زبان شکرین پارسی به دست فراموشی سپرده شده و کمتر جوانی را سراغ داریم که با فردوسی و شاهنامه آشنایی داشته باشد و در آموزشگاه ها نیز به این هردو پرداخته نمی شود.   ولی باید دانست که دیگر هیچ زبان و هیچ فرهنگی تا همیشه روزگاران نخواهد توانست این کاخ بلند ادب پارسی را فرو بریزدچون شاهنامه همین جا در کنار ماست.

شاهنامه متعلق به همه اقوام ایرانی از لر و کرد‌ تا آذری و بلوچ و خراسان و گیلکی است و همه در این کتاب اقوام آریایی ایران نامیده شده اند. 

به راستی هیچ ملتی به جز ایرانیان این موهبت بزرگ را نداشته اند که این کتاب جهانی " انسان ساز "

فرهنگ پرور که کل تاریخ و فرهنگ نیاکانشان را گردآوری کرده باشد را داشته باشند.

 

نباشد همی نیک و بد پایدار 

همان به که نیکی بود یادگار

 

دراز است دست فلک بر بدی 

همه نیکویی کن اگر بخردی

 

چو نیکی کنی، نیکی آید برت 

بدی را بدی باشد اندرخورت

 

چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای 

تو با هر کسی نیز، نیکی نمای

 

مکن بد، که بینی به فرجام بد 

ز بد گردد اندر جهان، نام بد

 

به نیکی بباید تن آراستن 

که نیکی نشاید ز کس خواستن

 

وگر بد کنی، جز بدی ندروی 

شبی در جهان شادمان نغنوی

 

نمانیم کین بوم ویران کنند 

همی غارت از شهر ایران کنند

 

نخوانند بر ما کسی آفرین 

چو ویران بود بوم ایران زمین

 

دریغ است ایران که ویران شود 

کنام پلنگان و شیران شود

************************

به نام خداوند جان و خرد

 کزین برتر اندیشه بر نگذرد

 

هیچ نیایشی به زیبایی نیایش فردوسی بزرگ در آغاز شاهنامه نیست

 

چو این نامور نامه آمد به بن

زمن روی کشور شود پرسخن

 

نمیرم ازین پس که من زنده ام

که تخم سخن را پراکنده ام

 

هر آنکس که دارد هش و رای دین

 پس از مرگ بر من کند آفرین

 

آن مرد بزرگ که باری اساتیر ایران را مجروح و بی پشت و پناه میدید و داستان های سامی که همگی در خونریزی و نفرت ریشه دارند را در حال ترویج ،کوشید تا کاخی بسازد که بنش اندیشه و کنگره اش خرد باشد و اساتیر ایران در آن چنان جاودانه شوند که به گفته ی او پارسی زنده گردد.

فردوسی علاوه بر زنده نگاه داشتن زبان پارسی اساتیر ایران را نیز زنده نگه داشت و در این کار سنگ تمام گذاشت

 

آنچنان که هم خویشتن جاودانه شد و هم پارسی زنده گشت

 

 

فردوسی بر گردن ما بسیار حق دارد و این حق را نمی توان ادا نمود مگر با بازخوانی شاهنامه و آموزش آن و زمزمه ی آن در کوی و برزن و بازار

ما زیبا ترین داستان ها را در شاهنامه داریم پس چه بهتر که به جای داستان یوسف و ابراهیم داستان سیاوش را برای کودکانمان زمزمه کنیم

 

به جای فتح خیبر داستان آرش کمانگیر را

به جای داستان موسی افسانه ی داراب را

 

به جای استوره ی آدم، کیومرث را

به جای یعقوب و یوسف ، فریدون و ایرج را

 

*******************************

 

فردوسی با شاهکار شاهنامه خود نه تنها زبان  و فرهنگ پارسی را زنده کرد و در یک سخن همه تبار ایرانی را جاودانگی بخشیده و خود بر آن‌چه انجام می‌داد وبه بزرگی آن، آگاه بوده است.

فردوسی می‌دانست با زنده نگه‌داشتن زبان ویژه یک

کشور ، براستی آن مردم را زندگی و جاودانگی بخشیده است.

شاهنامه گنجینه خرد و دانایی‌ است و سراسر آن پندآموزی، جوانمردی،

دانش اندوزی و درستکاری

آزادی، گردن فرازی و رام نشدن در برابر کژاندیشی ویژگی پهلوانان شاهنامه دیده می‌شود.

 

***************************************

فردوسي پردازنده و شكل دهنده هويت ملي ماست

 

فردوسي پردازنده و شكل‌دهنده هويت ملي ماست. از سويي ديگر شاهنامه در سرزميني پديد آمده است كه از ديرباز تا قرن‌هاي بسيار مكان زايش و آفرينش آثار فرهنگي بوده است.

اهميت شاهنامه تنها در اين نيست كه در ادبيات رسمي ما نمونه‌وار است بلكه شاهنامه تنها كتابي است كه توانسته است وارد ادبيات عامه شود و سنتي را پديد آورد كه ما به آن سنت شاهنامه‌خواني، يا نقالي، مي‌گوييم. كتاب ديگري را نمي‌شناسيم كه چنين اثر فراگيري در بين توده‌هاي مردم داشته باشد. 

 

درباره فردوسي و شاهنامه او به 3 موضوع مي‌توان پرداخت. نخست جايگاه فردوسي و اثر او در ادبيات رسمي و مردمي ماست، دوم مقام او در گستره جغرافيايي ايران و سرزمين‌هايي است كه با فرهنگ ايران پيوند دارند و سرانجام پيامي است كه از رويدادهاي شاهنامه مي‌توان دريافت. 

ما در ادبيات كهن‌مان قله‌هاي شعري فراواني داريم كه همه آن‌ها جايگاهي جهاني و انساني دارند. از خود فردوسي گرفته تا سعدي، مولانا، حافظ و ديگران. براي من بسيار دشوار است كه يكي از اين بزرگان را بر ديگري ترجيح بدهم و بگويم كه او ستيغ بلند ادبيات ماست و كسي را هم‌تراز او نداريم. 

 اما اين را مي‌توانم بگويم كه كار فردوسي و شاهنامه او اثري دارد كه در هيچ شاعر ديگري نمي‌توان سراغ گرفت. نفوذ شاهنامه در ميان لايه‌هاي پايين جامعه تا به حدي است كه برخي عشاير ايران آن را كتابي مقدس مي‌دانند كه حتي مي‌توان در هنگام سوگواري و پُرسه هم خواند و براي روان درگذشتگان آمرزش طلبيد. 

 در ميان برخي از عشاير بختياري چنين پديده‌اي وجود دارد. افزون بر اين در مبارزات و جنگ‌ها نيز سنت شاهنامه‌خواني بخش ناگسستني از نبردها بوده است. همآوردان با خواندن شاهنامه به هيجان مي‌آمدند و براي رويارويي با دشمن دليرتر مي‌شدند. 

 

يك نكته ديگر آن است كه شخصيت فردوسي در پديد آمدن شاهنامه نقش به‌سزايي داشته است. اينگونه نيست كه او تنها متني را از نثر به نظم تبديل كرده باشد. هنر داستان‌پردازي فردوسي در خلق داستان‌هاي شاهنامه بي‌گمان تاثيرگزار بوده است.

شما به هر گوشه از ايران كه بنگريد مي‌توانيد جاهايي را بيابيد كه با نام پهلوانان شاهنامه

هنر داستان‌پردازي فردوسي در خلق داستان‌هاي شاهنامه بي‌گمان تاثير گزار بوده است. اگر كتاب او را با منظومه‌هاي حماسي ديگر بسنجيم پي خواهيم برد كه او تا كجا از هنر والا و دانش خود سود برده است تا شاهكاري بي همتا بسازد

پيوند دارند. نزد ما مكان‌ها همواره از تقدس برخوردارند؛ پس وقتي جایی را به نام يكي از پهلوانان حماسي و اسطوره‌اي ناميده‌اند، پيداست كه از نظر مردم آن شخصيت از قداست برخوردار بوده است. اين‌هاست كه لايه‌هاي زيرين فرهنگ را پديد مي‌آورد. 

 

#محمد_میرشکرایی

**************************

شاهنامه👑👑

 

شاهنامه سخن است،

سخن بی‌مرگی.

شاهنامه روح است،

به تن بی‌مرگی.

شاهنامه وطن است،

وطن بی‌مرگی.

آری، آری، شاهنامه وطن است!

وطنی کز من و تو،

نتوانند به شمشیر و به تزویر،

ربودن.

شاهنامه خرد است،

خردی که به جهان آموزد،

هنر از اجل جهل

نمردن.

شاهنامه ادب است،

ادبی کز ثمر سبز درختش،

جاودان بهره بگیریم.

شاهنامه نفس است، نفسی کز من و تو گر بربایند،

بمیریم!

بمیریم!

بمیریم!

 

گلرخسار صفی اِوا

******

 

برگرفته از کانال تلگرام

 

t.me/ferdosiibozorg

 

 

فردوسی بزرگمرد و بزرگوار  و سخنان اندیشمندان در مورد این فرزند عالیقدر ایران زمین  1

 

در آسمان هنر و ادب پارسی، ستارگان بیشماری ظهور کرده اند که نام هر یک از آنان بر تارک ادبیات دنیا می‌درخشد؛ فردوسی، سعدی، حافظ، مولانا، چهار ستون ادب پارسی هستند که بدون شک از این میان، فردوسی بزرگترین و تاثیرگذارترین شاعر ایرانی است که آوازه شهرت او نه تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا به عنوان ناجی بزرگ زبان پارسی، پیچیده است.

 

******************************************

 

فردوسی با اندیشه نیرومند ملی و احساسات پرشور میهنی در شاهنامه شعرهایی دارد که شادیها و رنجهای گوناگون و احساس ها و عاطفه های لطیف انسانی را نیز منعکس می سازد. او در ضمن گفتارهای پهلوانی این گونه عواطف و احساسات را هم بیان داشته و شگفت اینجاست که اشعار عاطفی، بزمی و حکمی فردوسی هیچ یک رابطه داستانهای پهلوانی را که موضوع شاهنامه است از هم جدا نمی کند و در این گونه اشعار هم شیوه مخصوص و اصطلاحات ویژه و زیبایی کلمات با اشعار رزمی سازگار و هماهنگ می باشد. اشعار حکمی و اندیشه های فلسفی و اندرزگوئی های شاهنامه  تفکر اجتماعی فردوسی را حکایت می کند و گواه براین می باشد که او رسالت تربیتی و ارشادی و اخلاقی را که یک شاعر بلند مرتبه به عهده دارد نیز فراموش نکرده است.

اندرزهای شاهنامه گواهی می دهد که فردوسی دنیای خود را به خوبی شناخته و در عمر دراز خویش تجربه های بسیار اندوخته و گاهگاه چون دانشمندی جهان دیده و پرتجربه و چون فیلسوفی بخرد و سنجیده و مهربان و انسان دوست زبان به اندرزگویی و راهنمایی مردم گشوده و حاصل تجربه ها و سنجیده های خود را عرضه داشته و شاید هم با سرودن این گونه اشعار خواسته است گاهی یکنواختی شعرهای رزمی را تغییر دهد.

هرگاه بخواهیم تمام نکته های آموزنده و اخلاقی شاهنامه را بیرون بیاوریم فرصتی کافی می خواهد و شاید اینگونه اشعار شاهنامه خود کتابی مشتمل برچند هزار بیت بشود.

#ابراهیم_صفایی

********************************

فردوسی بزرگ  افق نگاهش را به دوردست کشاند و شکوفایی فرهنگ و زبان پارسی را نشانه گرفت تا آن درخت تنومند زبان پارسی به شکوفه نشست ؛ برگ و بار داد و در روزگاری که " شاهنامه " پدید آمد ؛ زبان پارسی و فرهنگ ایران زمین به قامت ایستاد. در روزگاری که می رفت تاریخ ایران موزه نشین شود ؛ دفتر تاریخ ایران و ایرانی را گشود تا نشانی از " بودن " و " ماندن " ما را گواه باشد.

او از اخلاق گفت که گوهر و بن مایه فرهنگ ایرانی است و اساس اشوزرتشت بر آن است ؛ درس های اخلاقی شاهنامه چنان است که خود می تواند یک کتاب اخلاقی خوانده شود و در واقع فردوسی از این منظر نخستین آموزگار اخلاق در شعر فارسی است که کامل و منسجم نکات ظریف اخلاقی را در قالب داستان های شاهنامه بیان کرده است.

 

*******************************

 

 

بر کمترایرانی پوشیده است که شاهنامه ی فرزانه ی توس، تاج درخشان ادبیّات پارسی است. چنانکه خواهید دید گزاف نیست که آن را خردنامه نام نهیم، چرا که دور است اگر بتوان منظومه ای پهلوانی یافت که با بیش از 50000 بیت و550 شخصیّت، بیشتراز دو درصد اشعارش در نکوداشت خرد و دانش و نکوهش بی خردی و بی دانشی وهمچنین پند و اندرزهای خردمندانه، چکامه سرایی شده باشد.

همان گونه که دانسته است، اوج دوره ی خردگرایی درادبیّات ایران، در قرون چهارم وپنجم هجری (قرون دهم ویازدهم میلادی) وهمزمان با دوران حکومت سامانیان وتا حدودی غزنویان درخراسان بزرگ واقع است.  شاعران بزرگی که در این دوران می زیستند جایگاه و تشخّص ویژه ای برای خرد و دانش قائل بودنداز جمله رودکی:

دانش اندر دل چراغ روشنَ ست 

وزهمه بد بر تن تو جوشنَ ست

(رودکی)

نکته ی جالب توجّه این است که سال درگذشت رودکی، سال زایش فردوسی است که درتاریخ علم، این موضوع نظایری نیزدارد: زوج ابوریحان و خیّام، زوج گالیله و نیوتن و همچنین زوج ماکسول و اینشتین.

دراین میان، فردوسی بزرگ را باید درخشان ترین شاعر خردگرای آن دوره و تمامی ادوار ادبیّات پارسی به شمارآوریم:

 

توانا بوَد هرکه دانا بوَد       

زدانش دل پیربرنا بوَد

 

***************************

 

فردوسی تاریخ را زنده کرد

فردوسی، فیلسوف، حکیم، شاعر، حماسه سرا و خردمند بود. خرد علم و آگاهی تحقق یافته در تاریخ است. خرد عقل تعین یافته در تاریخ است و فردوسی به این معنی «خردمند» است و چون خردمند است به تاریخ ایران توجه دارد.

تاریخ ایران از شکوفاترین ابعاد تاریخ بشر است، شاهنامه فردوسی یک اثر حماسی است که در تاریخ نظیر ندارد. هومر و سوفولکوس، ایلیاد و اودیسه و شاهنامه سه شاهکار ادبی تاریخ بشر است که اهل فلسفه شاهنامه فردوسی را از همه برتر می‌دانند. تراژدی، سرنوشت بی پایان بشر است. انتخاب بین دو خوب و یا دو شر برای برگزیدن شری که کمتر است را تراژدی می‌گویند که همه انسان‌ها به نحوی در زندگی با این وضعیت روبه رو می‌شوند. هیچ حماسه ای بدون تراژدی نیست و شاهنامه پر از تراژدی است و اصلاً خود زندگی فردوسی تراژدی است. فردوسی اگر درباره شاه سخن می‌گوید بحث عدالت را مطرح می‌کند و اگر شاهی عادل نباشد از نظر او بی ارزش است و آن را “چو گرگی در مرغزار” می‌خواند.

برای فردوسی «فره ایزدی» یعنی خرد اهمیت دارد.هیچ کتاب حماسی و شعر در عالم به اندازه شاهنامه از توحید و خدا سخن نگفته است.

فردوسی تاریخ را زنده کرد خرد فردوسی، زنده کردن تاریخ تحقق یافته است. فروید تمام نظریه های روان‌شناسی‌اش و حتی اصطلاحاتش را از تاریخ تراژدی‌های یونان گرفته است؛ ای کاش ما می‌توانستیم از تراژدی‌های شاهنامه تاریخ خود را کشف کنیم. عدل، فره ایزدی و نور خدا همیشه در ایران مطرح بوده است و عدالت بدون خرد امکان ندارد و در ایران بحث عدالت همیشه مطرح بوده است و شاه بدون عدل، اصلا بی ارزش بوده است.

#ابراهیم_دینانی

**************************************

 

آنچه از فردوسی سخنوری دیگرسان و از شاهنامه شاهکاری بی‌مانند ساخته است، کارکرد تاریخی، فرهنگی، منشی و اجتماعی آنست. هنر بزرگ فردوسی با سرودن شاهنامه آنست که سرنوشت ایران را به سرگذشت ایران پیوند داده است. اگر فردوسی در تاریکترین روزگار سر بر نمی‌آورد و شاهنامه را نمی‌سرود به گمان من هم ‌اکنون ما چونان یک ایرانی در اینجا گرد‌هم نمی‌آمدیم تا به زبان شورانگیز پارسی درباره شاهکار فردوسی سخن بگوییم.

شاهنامه بسیار فزونتر از آن است که تنها یک شاهکار ادبی باشد. شاهنامه نامه‌ای فرهنگ‌ساز و روزگارآفرین است که چیستی و هستی نهادین تاریخی و فرهنگی ایران در گرو آن است و فردوسی شالوده و تبارنامه ما ایرانیان را با سرودن شاهنامه پی افکنده است.

 هر کسی که به ایرانی بودن خود سر برمی‌افرازد وامدار شاهنامه فردوسی است .این کارکرد شاهنامه را در گونه خود بی‌همتا ساخته است.

 

 #میر_جلال_کزازی

 

***************************************

 

 

حکیم دانا و سخن سرای توس، استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان در عطش جاودانگی در ادب پارسی اثری خلق می کند که امروز بزرگترین شاهکار حماسی جهان می خوانندش.

شاهنامه به پهنای تاریخ و فرهنگ ایران زمین وسعت یافت و در تاریخی این دیار که نه ، بلکه در جهان برای همیشه ماندگار شد.

فردوسی با خلوص تمام و عشق سوزان به مام میهن ،خود و هر آنچه از مال و جان در چنته داشت را وقف سربلندی وطنˈ ایران ˈ این دیار همیشه جاویدان کرد و با خون دل شاهنامه نوشت و در دل ها جای گرفت و خریدار احترام و محبت ملت ایران و همه جهانیان گردید.

 

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

 

رنجی که به گنجی مانا و ارزشمند منتج شد ، شاهنامه بود، شاهنامه ای که روایت روزگاران گذشته است و تا آن هنگام که نام ایران زمین و یاد پارسی زبانان زنده است ، این اثر پاینده خواهد بود.

گنجی که حیاتی ماندگار از برای زبان و ادب پارسی رقم زد و نگارنده آن فردوسی بزرگ ، دانای فرهمند توس در فرازنای فرهنگ این قوم و سرزمین یگانه ای بی همتا شد.

شاهنامه را با هیچ شاهکار ادبی دیگر، نمی توان هم پایه و همتراز دانست از آن رو که شاهنامه بسیار فراتر و فـزون تر از آن است که شاهکاری ادبی باشد.

شاهنامه ، نامه فرهنگ و منش ایرانی است ، شاهنامه، ستون استوار و سترگ فرهنگ و ادب درخشان پارسی است.

شاهنامه سراسر عشق ، بزرگی ، اصالت ، خردورزی ، ایمان ، دلیری و آزادگی است تا ایران و ایرانیت را در روزگار سرد و تاریک و هجوم بی امان بر پیکره فرهنگ و زبان پارسی از خمودی رهانده و زنده گرداند.

و چه خوب فردوسی با تاریخ ، افسانه ، اندیشه های بلند ، غیرت و همیت ایرانی درآمیخت و شاهکاری خلق کرد که به واقع شاهنامه نام گرفت تا در همه زمانها اثری جاودانه و بلندآوازه از ایران و ایرانی بر بلندای تاریخ باشد، آنچنانکه به نقل از خود او آمده :

 

پی افکندم از نظم کاخی بلند

 که از باد و باران نیابد گزند

 

و امروز ایرانیان نیکنامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنامه فردوسی می بینند و در هر دودمانی و طایفه ای باشند برآن راه استوار خواهند بود ، راهی پر افتخار و سرفراز.

داستان های فردوسی و شاهنامه او افسانه و قصه نبود بلکه نظم واقعیت هایی است که باید زندگی می شد و با زندگان به زندگی جاوید می رسید.

داستانهایی از زندگی راستین ایرانیان ، آنچه که در تبار ایرانی و در جای جای زندگانی او گذشته است.

شاهنامه داستان ملت ایران است که فردوسی راه نشان دادن آن را می شناسد و می آموزد ما را که برای شناخت خود باید شاهنامه را بشناسیم.

شاهنامه ای که بزرگترین سرمایه فرهنگ ملی ایرانیان است و شناسنامه ایران و ایرانی محسوب می شود.

او بدرستی حیات و جاودانگی خود را در استواری و ماندگاری این سرزمین ، فرهنگ و زبان ایرانی یافت.

شاهنامه، نامه ای است که بیش و پیش از هر شاهکار ادبی یا هنجار فرهنگی دیگر، بـنیاد چیستی و هستی نهادین و منش تاریخی ـ فرهنگی ما ایرانیان را پی می ریزد.

این شاهکار ادبی اگر همواره جایگاه و پایگاهی ویژه در دل ایرانیان داشته از آن رو است که از تک تک اجزا حیات جامعه و مردم برخاسته و شکل یافته و به درون آنان نیز باز می گردد.

کتابی که جانمایه زندگی ، ادب ، فرهنگ ، اندیشه ، تاریخ ، تمدن ایرانی و شگفتی ادب جهان است و آغاز و پایانی برای آن نیست.

شاهنامه کهنگی و پایان ندارد و درخششی در تاریکی و آغازی بر پایان ، یا نه، پایانی بر آغاز است.

شاهنامه اثری بی نظیر است که به جهت حفظ روایات کهن ملی و پاسداری از فارسی دری ، گرانبهاترین متن تاریخ زبان پارسی است.

سلطان حماسه سرا ،اسطوره های باستانی ایران و افسانه هایی را که می رفت تا در گردش ایام غبار فراموشی بگیرد و از خاطره ها پاک شود، به نظم کشاند.

اما نه، داستان های شاهنامه در آن دوران اسطوره نبود بلکه واقعیتی تاریخی بود و فردوسی تاریخ ایرانیان و حماسه های ملی آنان را به نظم کشید نه اسطوره های آنان را.

فردوسی می خواست شاهنامه در جایی امن و استوار بماند و چه جایی امن تر و استوار تر از دل ایرانیان می توانست بیابد.

امروز شاهنامه با جان و نام ایرانی در هر کوی و برزن ، شهر و روستا درآمیخته و در دل هر طایفه و قبیله ای جا دارد و همه آن را عزیز می دارند و اینگونه جاودانگی فردوسی با این کتاب پیوند خورد.

نمیرم از این پس که من زنده ام

 که تخم سخن را پراکنده ام

 

در این میان برخی مباحث چون آنچه که درباره شاهان پیشدادی، کیانیان ، پارت ها و ساسانیان در شاهنامه به نظم کشیده شده منحصر به فرد است و جز در این کتاب هیچ متنی از آنها در هیچ اثر دیگری بر جای نمانده است.

*********************************************

 

فردوسی را سرآمد شاعران حماسه سرای جهان می‌دانم

 

شاهنامه فردوسی بی تردید اثری سترگ است که برای غربیان و اروپاییان، حکم فرهنگ، تمدن و سند هویت ایرانیان را دارد. اگرچه شاهنامه حکیم فردوسی، نماد باورهای ایرانی است، اما با مطالعه آن می توان با اساطیر، جغرافیا، تاریخ، فلسفه، ادبیات، زبان و هنر سرزمین کهن ایران نیز آشنا شد. این اثر ارزشمند ادبی، در هیچ قالبی محدود نشده است و در جغرافیای خاصی هم نمی گنجد.

این اثر ادبی پندارها، باورها و حکایت های ایرانی را با بهره گیری از الگوهایی کهنه ناشدنی به تصویر درآورده است تا آن جا که هنوز هم از سوی ایران شناسان، شاهنامه پژوهان و ادب دوستان بیشتر نقاط جهان کارآیی دارد، آن هم به شکلی زیبا ، دلنشین و تاثیرگذار.

شاید به همین خاطر است که اندیشه های این شاعر پرآوازه فارسی زبان، بیشتر شاعران و نظریه پردازان اروپایی و غربی را به بازخوانی و ترجمه شاهکار بی بدیلی چون شاهنامه، سوق داده است. هر زمان شاهنامه را می خوانیم، نمی توان تصویر حماسه های زیبا، ظریف، باشکوه و سرشار از زندگی آن را، از خاطر برد. چرا که فردوسی را سرآمد شاعران حماسه سرای جهان می دانم. در سروده هایش چنان چیره است که هیچ فیلسوف، مورخ و شاعری توان هماوردی با وی را ندارد. به جرأت می توان گفت زیباترین، ستایش آمیزترین واژه های مبارزه و پیروزی را می توان در شاهنامه فردوسی سراغ گرفت.

این اثر سترگ ادبیات ایران به دلایل بسیاری ادیبان و شاعران سراسر جهان را به شدت تحت تاثیر قرار داده است تا آن جا که بیشتر آن ها را وادار به تحسین و ستایش فردوسی کرده است. شاهنامه هنوز هم این توانایی را دارد که جنبه های ناگفته و نامکشوفی از ادبیات حماسی را، به جهان عرضه کند. فردوسی به عنوان شاعری بلندمرتبه و سخنوری بی بدیل نامش را جدای از مرزهای ایران زمین، در دیگر کشورها نیز به ثبت رسانده است.

شاهنامه او جزو کم شمار آثاری است که در تک تک ابیاتش، فرهنگ، هنر، تمدن و زبان ایران موج می زند. بیشتر داستان های حماسی شاهنامه، روایتی از ابعاد گوناگون شایستگی قهرمانان ایران زمین را برای دیگران بازخوانی می کند.

شاهنامه فردوسی شاهکاری بی بدیل است که هرچه زمان می گذرد لایه های پنهان آن، دستمایه خلق تحقیقات و مطالعات بسیاری قرار می گیرد.

 

یتس وولف (پژوهشگر آلمانی  شاهنامه )

 

*******************************

 

اخلاق شرقی با شاهنامه عجین شده است

در بیشتر ابیات شاهنامه فردوسی آهنگ دلنشینی سرشار از حماسه، نیایش و ستایش موج می زند. این شاعر پارسی گوی سخنش را در نهایت انسجام و صلابتی بی مثال آغاز می کند و به پایان می رساند.

مهارت، چیرگی، استادی و سخنوری فردوسی در سرودن اشعار شاهکار یگانه اش به گونه ای است که اوج هنرمندی اش را در بیان تصویری حکایت های حماسی خاطرنشان می سازد. در سراسر شاهنامه نشانه هایی از رزم و حماسه پردازی عیان و آشکار است. اما نکته قابل تأمل این است که در این اثر جاودان جدای از ادبیات، حکمت و اخلاق شرقی نیز با اشعار فردوسی عجین شده است. امتیازی که بیشتر آثار و منظومه های ادبی جهان، از آن محروم اند. ستایش راستی، رعایت عدالت، میهن دوستی، بیداری، دانش و خردورزی، در بیان فردوسی به گونه  تمثیل داستانی تجلی دارد. اگرچه بیشتر داستان های اثر بی همتای فردوسی سرشار از موسیقی کلام است اما متاسفانه این وجه از شاهنامه کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است. اندیشه هایی که فردوسی در شاهنامه خویش بر آن ها تاکید کرده است، با احساسات انسان دوستانه همخوانی دارد. شاید مهم ترین آرایه شاهنامه، دعوت فردوسی به آرمان های انسانی، خردورزی، نیکوکاری و پرهیز از زشتی ها و کژی ها است. مرام پهلوانی، دلاوری، کرامات انسانی، راستی، پاکدلی و هم چنین وفاداری به عهد، از جمله صفاتی است که سراینده شاهنامه خواننده اش را به آن ها فرامی خواند. به سبب همین ویژگی ها فردوسی اثرش را به گونه ای سروده است که رنگ کهنگی نخواهد گرفت چرا که پس از خواندن دیگرباره آن، شوق و اشتیاق خواننده برانگیخته می شود تا به سبب سخن آفرینی و سخن آرایی وی لحظات نابی را تجربه کند. یک اثر ادبی جدای از ارزش های ادبی، می بایست با فصاحت و شیوایی تمام، سرمشق سخنوری و سخن دانی باشد و شاهنامه نیز از این قاعده مستثنا نیست.فردوسی به عنوان سرآمد سخنوران پارسی زبان، شاهنامه اش را هم چون شعری ناب، آیینه تمام نمای زمان کرده است. برای فردوسی رزم ها، بزم ها، جنگاوری ها و قهرمان پروری های شاهنامه، بهانه ای است تا اندیشه هایش را به زبان شعر پیوند دهد.

آدولف آوریل (شاهنامه پژوه اروپایی)

 

*********************************

 

وقتی اسم فردوسی را می‌شنویم اولین چیزی که برای ما تداعی می‌شود زبان فارسی است. فردوسی زبان فارسی را حفظ کرد.

فردوسی بزرگ نقش برجسته‌ای در زنده کردن زبان فارسی دارد، زبان فارسی در یک دوره تاریخی در خاموشی فرو رفت. در گوشه و کنار کشور، مردم به گویش‌های محلی خودشان صحبت می‌کردند و در دیوان و اداره‌ها، زبان رسمی مردم، فارسی نبود.

 شاهنامه دارای دو بعد است بعد اول آن ارزش تاریخی، ملی و هویتی و بعد دیگر آن‌ داستان‌های قومی است که آنها را به زبانی سره، پاک و ناب ریخته و عرضه کرده است و موجب شده تا زبان فارسی از دوره افول و اضمحلال خودش بیرون بیاید و رونق و جلا بگیرد.

نقش فردوسی بزرگ (خداوندگار سخن) در آن برهه زمانی بسیار مهم بوده است. مثلا اگر فردوسی در قرن هشتم یا نهم چنین کاری را انجام می‌داد فقط ارزش روایتی و متنی داشت، اما ارزش زبانی شاهنامه به زنده کردن زبان فارسی است. زبانی که کم‌کم نفس‌های آخرش را می‌کشید به یک باره با اثر بزرگ فردوسی که دارای فرهنگ ملی و داستان‌های بومی است نفسی عمیق کشید. کسانی بعد از فردوسی آمدند که از او تاثیر پذیرفته بودند و این امر باعث شد زبان فارسی زندگانی دوباره پیدا کند.

شاهنامه آنقدر روان است که وقتی آن را برای کودکان امروز می‌خوانیم قابل فهم است. تصور کنید اثری که هزار و اندی سال از عمر آن می‌گذرد هنوز به تازگی همان هزار سال پیش است.

شاهنامه شاهکار است و مرز زمانی و مکانی ندارد. نمی‌توانیم بگوییم که شاهنامه برای دوره‌ای مناسب بود و الان به درد ما نمی‌خورد. شاهنامه همچنان که در دوره خودش موثر بود برای دوره‌های بعد نیز بسیار تاثیرگذار واقع شد زیرا بعد از شاهنامه بیش از صدها اثر از حماسه‌های ملی تحت تاثیر شاهنامه قرار داشتند مثل حماسه‌های علی‌نامه، حمزه نامه، جهانگیرنامه و ... .

تا دوران فتحعلی شاه ما حماسه‌سرایی به سبک و سیاق شاهنامه را شاهد هستیم. شاهنامه رودی جاری است که در فرهنگ ما جریان دارد و شاعران و نویسندگان ما به طور دایم از آن بهره‌مند بوده‌اند. نظامی، اسکندرنامه را تحت تاثیر شاهنامه سروده است و حتی خیلی از نویسندگان دیگر منظومه‌های بلند و کوتاه حماسی یا حتی غنایی را تحت تاثیر شاهنامه سرودند.

در طول تاریخ، فردوسی اثر خودش را بر فرهنگ و شاعران ما گذاشته است زیرا در کنار فرهنگ مکتوب ما فرهنگ شفاهی را داشته‌ایم. شاهنامه حتی بر فرهنگ شفاهی موثر بوده است. به طور مثال نقالی در گذشته پررونق بوده است و مردم با نقالی سر و کار داشتند و در مجالس نقالی حضور داشتند.

در گذشته شاهنامه‌خوانی یکی از ارکان زندگی مردم بوده است و مردم با شاهنامه زندگی می‌کردند. الان ما با شاهنامه زندگی نمی‌کنیم بلکه از شاهنامه فقط به عنوان کالایی تزیینی استفاده می‌کنیم و تلویزیون ما حتی به عنوان کالا هم هیچ صحبتی از آن به میان نمی‌آورد.

 در کشور ما به هویت ملی توجه نمی‌شود،بر اثر یک سوءتفاهم یا سوءبرداشت فرهنگ و هویت دینی را در تقابل با هم قرار داده‌اند. در حالی که فرهنگ دینی و ملی در طول هزار سال بعد از فردوسی در کنار هم قرار داشته‌اند و همان قدر که فرهنگ ملی تحت تاثیر شاهنامه بوده است آثار دینی ما از شاهنامه تاثیر پذیرفته‌اند.

اگر در زمان گذشته مردم ما شاهنامه می‌خواندند آگاهانه می‌خواندند و می‌خواستند نسل خودشان را ایرانی تربیت کنند و روحیه حماسی را در آن‌ها پرورش دهند.

البته هنوز در بسیاری از مناطق ایران به ویژه چهارمحال و بختیاری شاهنامه‌خوانی برقرار است و مردم با شاهنامه انس و الفت دارند.

شاهنامه در کنار ادبیات مکتوب در میان مردم به عنوان یک فرهنگ غالب بوده و همیشه با آن زندگی می‌کرده‌اند. بسیاری از مناطق کشور، اسامی فرزندان‌شان را از شاهنامه انتخاب می‌کنند و بسیاری از ضرب‌المثل‌ها برآمده از شاهنامه است. شاهنامه منبعی غنی به عنوان آبشخور فرهنگ ما بوده است.

***********************************

 

✌️❤️شاهنامه سند ملیت ایرانیان✌️❤️

 

شاهنامه ما را به گذشته و ريشه هايمان پيوند داده و هويت ايرانى را به بهترين وجه نشان مى دهد.

شاهنامه هر ايرانى را به نظاره دعوت میكند و فردوسى عناصر سازنده هويت ايرانى را در اين كتاب ثبت كرده است. بنابراين شاهنامه مبين اصالت ماست. يعنى هر ايرانى بر اساس شاهنامه مى تواند زمان پيدايى سرزمينى به نام ايران و زمان پديد آمدن انسان و جهان ايرانى را به درستى دريابد. چنين چيزى را در كم تر ملتى مى توان سراغ داشت كه هويت و پيشينه او تا اين حد مستند و قابل استناد باشد. از همين سبب است كه شاهنامه را شناسنامه ايرانيان دانسته اند. به عبارت ديگر شاهنامه سند خانه پدرى ايرانيان است. پس اگر فردوسى نبود، هويت ايرانى، تاريخ ايران و تمام عناصرى كه مبين پديد آمدن فرهنگ و هويتى به نام ايرانى است از دست مى فت.

امثال فردوسى ها بودند كه توانستند سرزمينى به نام ايران را محفوظ بدارند و هر سرزمينى هم كه محفوظ مى ماند دليل آن اين است كه داراى هويت مستقلى است. زيرا هر چيز بى هويت قرين خواهد بود با عدم و نيستى.

فردوسى با تلاش بزرگ خود در واقع به سرزمينى به نام ايران هويت بخشيد و آن چه كه به عنوان هويت ايرانى در حال از دست رفتن بود را به جاى خود بازگردانيد. بنابراين فرهنگ هايى كه بعد از ساسانيان نشو و نمو كردند و بذر آن شكوفا شد در سايه كسانى چون فردوسى، دقيقى و ابومنصورى پرورش يافتند كه البته فردوسى درخشان تر از همه است. اين چهره برجسته كه اثر او به 35 زبان ترجمه شده است نه تنها سنت ها، فرهنگ و انديشه هاى ايران كهن، يعنى ريشه فرهنگ كنونى را حفظ كرده، بلكه عامل بسيار ارزشمندى در پاسداشت از زبان فارسى و زنده ساختن آن هم بود. فردوسى با بينش عميق خود مى دانست كه زبان مهم ترين عامل در حفظ هويت ملى سرزمينى به نام ايران است و امروز نيز آن چه كه ما را به هم پيوند مى دهد زبان فارسى است و هركس به زبان فارسى عشق مى ورزد، در واقع چنان است كه به تماميت ارضى و هويت ملى ايران عشق مى ورزد.

به اين ترتيب زبان فارسى ـ كه فردوسى آن را با تلاش بى مانند خود به منظر نشاند و آن را زنده كرد.

#استاد_محمد_بقایی

*******************************

 

فردوسي با سرودن شاهنامه نه‌تنها تاريخ، فرهنگ و هويت ملي ايرانيان را از خطر نابودي نجات داد، بلکه سبب شد با نظم بلند و باشکوه خود به پارسي، عمده‌ترين سهم را در تثبيت زبان ملي ايران و قراردادن آن در مسيري از ثبات و تکامل، که ظرفيت ايجاد و توانايي انتقال يکي از پهناورترين و باشکوه‌ترين مواريث ذوق و انديشه بشري، يعني فرهنگ و هويت ملي ايراني را داشته باشد و به خود اختصاص ‌دهد. با سرايش شاهنامه، زبان فارسي دري توان گسترده‌اي يافت؛ چراکه زبان به‌راستي آيينه خودآگاهي، هويت، حيات و روح يک ملت است. فردوسي درباره شکوه زبان فارسي مي‌سرايد:

 

چو اين نامور نامه آمد به بن،

ز من، روي کشور شود پرسخُن

 

جهان کرده‌ام از سخن چون بهشت

از اين پيش، تخم سخن کس نکشت

 

بناهاي آباد گردد خراب

ز باران و از تابش آفتاب

 

پي افکندم از نظم کاخي بلند

که از باد و باران نيابد گزند

 

بسي رنج بردم در اين سال سي

عجم زنده کردم بدين پارسي

 

هر آن کس که دارد هُش و راي و دين

پس از مرگ، بر من کند آفرين

 

نميرم از این پس که من زنده‌ام

که تخم سخن، را  پراکنده‌ام

 

فردوسي، شاعري انديشمند و آگاه به مراحل مختلف تمدن، فرهنگ و هويت ملي ايران است. او به‌خوبي مي‌داند که با توجه به شرايط خاص عصر و دوره‌اش، زبان فارسي در معرض خطر نابودشدن قرار گرفته است و بيم آن مي‌رود که جز نامي، چيزي از آن در تاريخ ايران بر جاي نماند؛ همچنين به‌خوبي مي‌داند که اين زبان، به‌عنوان محکم‌ترين حلقه اتصال طوايف مختلف ساکن در ايران، بايد حفظ شود؛ ازاين‌رو در آن شرايط بسيار حساس، شاهنامه‌اش را مي‌سرايد که شناسنامه و سند افتخارآميز هويت ملي قوم ايراني و سند زنده توانمندي زبان فارسي است.

**********************************

 

در ایران دو نوع نگاه به شاهنامه وجود دارد یک نگاه از نوع دورنی به شاهنامه است که من و امثال من می‌کوشند با این نگاه از درون معرفت موجود در شاهنامه را بجویند اما یک نوع نگاه بیرونی هم به شاهنامه وجود دارد و آن این است که غالبا به شوونیسم پهلو می‌زند یعنی همان ناسیونالیسم افراطی.

آنچه در درون شاهنامه وجود دارد یک حقیقت بشری است.

شاهنامه یک اثر بشری است مثل همه آثار بزرگ تاریخ که حسن اتفاق در سرزمیم ما خلق شده است اینکه از بیرون به شاهنامه نگریسته می‌شود بیشتر افواهی و شفاهی است اما آنچه در درون شاهنامه وجود دارد، یک حقیقت بشری است.

 

 متاسفانه برخی بدون آنکه با شاهنامه آشنا باشند آن‌را یک اثر ناسیونالیستی و شوونیستی می‌خوانند و در مقابل آنها کسانی هستند که به شدت با این گروه برخورد می‌کنند و برخی هم پنداشته‌اند که شاهنامه یک اثر نژادی است در حالی ‌که فردوسی به هیچ وجه نژاد پرست به معنای امروزی آن نیست.

 

نگاه فردوسی به همه شخصیت‌های شاهنامه یکسان است.

فردوسی از انسان نژاده صحبت می‌کند اما دقیقا انسان نژاده نه به معنای انسانی که به نژاد خاص تعلق داشته باشد بلکه به معنای انسانی است که پدر و مادرش مشخص باشند و نه چیز دیگر.

تمام شخصیتهای شاهنامه ایرانی و تورانی چینی و هاماورانی رومی و ایرانی هستند و شما هیچ شخصیت برجسته‌ای را در شاهنامه پیدا نمی‌کنید که در فرایند نژادهای موجود در شاهنامه نباشد. کسانی نگاهی ناآگاهانه به فردوسی دارند و از زاویه افراطی به او نگاه می‌کنند اشتباه می‌کنند و کسانی که  به این نوع نگاه حمله می‌کنند دو بار اشتباه می‌کنند.

 نگاه فردوسی به تمام شخصیتها که در شاهنامه وجود دارند چه ایرانی و چه تورانی و چینی و رومی نگاه انسانی یکسان است در نظر فردوسی توس اصلا بر گرسیوز برتری ندارد و یا گودرز هیچ رجحانی به نسبت به پیران ویسه ندارد چرا که شاهنامه اثر بشری فراتر از نژاد و نخبه و منطقه است.

 

#محمود_دولت_آبادی

 

******************************

 

 

#تفاوت_فردوسی_بزرگ_و_هومر

 

 فردوسی یک دانشمند است برخلاف هومر. هومر یک خواننده دوره​ گرد است.

دانایی​ اش دانایی عمومی و همگانی​ و تجربی ا​ست. در حالی که فردوسی یک مرد دانشمند و اهل قلم و اهل تفکر است.

  شعر را روی کاغذ می ​آورد. هومر روی کاغذ نمی​ آورده، در سینه ​اش بوده. حالا البته بعضی از غربی​ها این تئوری را آورده​ اند که فردوسی هم باید مثل هومر دوره​ گرد باشد.

ولی این حرف​ بی​ ربط است.

 

#جلال_خالقی_مطلق

 

*********************************

 

 

ایدئولوژی و مبانی وحدت فرهنگی و ملی ایران ـ توران ـ هند در شاهنامه فردوسی

 

فرهنگ و زبان فارسی:

فرهنگ پارسی زیبای « فردوسی» در سده‌های 11 و 12 میلادی در دوره‌ی سلجوقیان از مرزهای دوره‌ی ساسانی نیز گذشت و زبان رسمی فرهنگی امپراتوری ایران شد. سلجوقیان، شگفت‌آورانه این زبان را در قلمرو خود تقویت کرده، بسط داده و از دل بدان می‌گراییدند و در سده‌ی 13 میلادی، زبان ادبی، رسمی و علمی در آسیای کوچک شد که به امپراتوری روم سلجوقی آن روزگار مشهور بود. در سده‌های 13 و 14 میلادی، عجیب‌تر در دوره‌ی فرمانفرمایی مغول‌ها در تمام امپراتوری مغول ریشه پیدا کرده و به ویژه « هلاکوخان» در ترویج فرهنگ پارسی، آنی خودداری نکرده است. در این دوره از هندوستان و مرزهای توران گذشته تا ژرفای چین و کوهستان قفقاز رسیده و زیباترین ادبیات این مرز را زیر کلک توانای « نظامی» و « خاقانی» تشکیل می‌دهد. نباید فراموش کرد که «گرجستان»2 و « ارمنستان»3 به ویژه از دوره‌ی پارت‌ها، جزیی از شاهنشاهی ایران بود و زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در آن حدود ریشه‌های کهن دارد.

 

اثرات جهان شاهنامه:

 

شاید یادگارهایی از سنت‌های تاریخی آریایی باشد که حماسه‌ی شاهنامه در ژرفای فرهنگ روسیه و اعماق اروپا اثرات عمیقی به جای گذاشته است. شاهنامه به زبان‌های مختلف در دنیای کهن تا این روزگار ترجمه شده و بهترین قدردانی را فرهنگیان روی کره نسبت به مقام بلند حماسه‌ی فردوسی قایل شده‌اند که هجوم دانشمندان به مرز «توس» در سال 35 ـ 1933 میلادی در جشن هزار ساله‌ی فردوسی، از آن نمونه می‌باشد. و این گردهمایی نشان داد که فردوسی وجهه‌ی یک شاعر کبیر جهانی را روی کره احراز کرده است و تا این روزگار حماسه‌ای به این شگرفی توی هیچ ملت مترقی و متمدن دیده نشده است. شاهکار ویژگی‌های زیبایی‌های حماسه‌ی شاهنامه در تمام فرهنگ‌های کهن انسانی روی کره، یونان کهن، هند، چین و توی توده‌های پر فرهنگ دیگر سرزمین‌های کلاسیک، ستاره‌ای است درخشان و شایان سرافرازی نژادی ایران و توران و زیبند‌ه‌ی هرگونه ستایش و سپاس می‌باشد.

 

 

برگرفته از کانال تلگرام

 

t.me/ferdosiibozorg

 

 

 

 

 
  BLOGFA.COM